واژه نامه ی الهام (1)
دختر نازم سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
ماشالله حسابی بلبل زبون شدی.گفتم بیام برا یادگاری هم شده کلماتی که تا حالا یاد
گرفتی و برات بزارم.
......................................................................................
بایین=پایین
سو=سرسره
بچی=بشین
باچی=باشه
عدیدم=عزیزم
عیی=بلند شو(یا علی)
تاب تاب=تاب
هن هن=ماشین.دوچرخه
جی د=جیگر
گوو=گل
جی جی=جوجه
هاپو=هاپو
ببعی=ببعی
پوا=شبکه ی پویا
نانا=رقص
بلی=بله
عمه نی=عمه جون
اب جی=ابجی
دایی=دایی
ب=برق.لامپ
با=بالا
تی تی=لباس
تاتی=کفش
دد=بیرون
بتی=بده
داجی=تولد
ایام=الهام
اب بادی=اب بازی
گاگا=لالا
هم=غذا
اولین جمله ای هم که بستی چند روز پیش بود تو هفده ماهگی که گفتی:ماما اب بتی.
منو می گی داشتم بال در میاوردم.فدای حرف زدنت عروسکم.
.......................................................................................................
از شیطنتات بگم برات که امون بابایی رو بریدی خیلی بهش پیله می کنی نه می زاری درس بخونه نه می زاری بخوابه.اگه خسته باشه حق نداره دراز بکشه چون خانوم خانوما بهش بر می خوره انقد تکونش می دی تا بلند شه.
یکی دوبار فیلم های که تا حالا ازت گرفتیم و برات گذاشتم تا بشینی بزاری به کارام برسم.نمی دونی چه پدری ازمون در میاری.فیلما که برات تکراری می شن اعصابت خورد می شه و لج می کنی انقد باید فیلماتو عوض کنیم تا رضا بدی یکیشونو ببینی.خیلی عادت کردی.واسه همین چند روزه بالجبار تو ترکی.
وقتی می خوای فیلماتو ببینی می گی: ماما ایام بیه.یعنی الهام بزار
گفتم که علاقه ی زیادی به سطل اشغال داری.چند وقت پیش که داشتم ظرف می شستم دیدم مدام می ری کنار سبد پیاز و سیب زمینی یه چیزی و می زاری تو مشتت می دویی می ری اونور.اولش نفهمیدم چیکار می کنی اما بعدش دیدم بله دختر خانوم من داره پیاز هارو یکی یکی مندازه تو سطل اشغال. منو می گی داشتم شاخ در میاوردم هم خندم گرفه بود هم عصبانی شده بودم .بعدشم برات تریپ مامانای عصبانی رو دراوردم که بترسی و دیگه تکرار نکنی
دیروزم وقتی داشتم لباساتو از تو سبد رخت چرکا در میاوردم که بشورم دیدم تو سبد سیب زمینی انداختی.اخه کی دلش می کشه اون سیب زمینی و بخوره شیطون بلا.
کار دیگه ای که یاد گرفتی اینه که همش می ری محافظ تی وی رو خاموش می کنی.همشم وسط برنامه های مورد علاقم.یکی دوبار دعوات کردم.دیدم نشستی و دیگه تکرار نکردی.یهو دیدم اروم اروم داری می ری سمتش هر از گاهی هم یه نگاهی با استرس به من می ندازی که مبادا مچتو بگیرم.به روی خودم نیاوردم همچین که با احتیاط نزدیک شدی صدات کردم.یه جوری دست و پاتو گم کردی که نگو.داشتم میترکیدم از خنده
جدیدا کلی نقاش شدی و در اتاق خواب و حسابی برامون خط خطی کردی
عاشقتم.عاشق همه ی کارات حتی شیطونیات.دوست دارم تا بی نهایت