الهام کوچولوالهام کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

الهام کوچولو

واژه نامه ی الهام (1)

1393/3/8 18:08
نویسنده : hasti
681 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامآرام

 

ماشالله حسابی بلبل زبون شدی.گفتم بیام برا یادگاری هم شده کلماتی که تا حالا یاد

گرفتی و برات بزارم.

......................................................................................

بایین=پایین

سو=سرسره

بچی=بشین

باچی=باشه

عدیدم=عزیزم

عیی=بلند شو(یا علی)

تاب تاب=تاب

هن هن=ماشین.دوچرخه

جی د=جیگر

گوو=گل

جی جی=جوجه

هاپو=هاپو

ببعی=ببعی

پوا=شبکه ی پویا

نانا=رقص

بلی=بله

عمه نی=عمه جون

اب جی=ابجی

دایی=دایی

ب=برق.لامپ

با=بالا

تی تی=لباس

تاتی=کفش

دد=بیرون

بتی=بده

داجی=تولد

ایام=الهام

اب بادی=اب بازی

گاگا=لالا

هم=غذا

اولین جمله ای هم که بستی چند روز پیش بود تو هفده ماهگی که گفتی:ماما اب بتی.خندونک

منو می گی داشتم بال در میاوردم.فدای حرف زدنت عروسکم.

.......................................................................................................

از شیطنتات بگم برات که امون بابایی رو بریدی خیلی بهش پیله می کنی نه می زاری درس بخونه نه می زاری بخوابه.اگه خسته باشه حق نداره دراز بکشه چون خانوم خانوما بهش بر می خوره انقد تکونش می دی تا بلند شه.

یکی دوبار فیلم های که تا حالا ازت گرفتیم و برات گذاشتم تا بشینی بزاری به کارام برسم.نمی دونی چه پدری ازمون در میاری.فیلما که برات تکراری می شن اعصابت خورد می شه و لج می کنی انقد باید فیلماتو عوض کنیم تا رضا بدی یکیشونو ببینی.خیلی عادت کردی.واسه همین  چند روزه  بالجبار تو  ترکی.

وقتی می خوای فیلماتو ببینی می گی: ماما ایام بیه.یعنی الهام بزارخندونک

گفتم که علاقه ی زیادی به سطل اشغال داری.چند وقت پیش که داشتم ظرف می شستم دیدم مدام می ری کنار سبد پیاز و سیب زمینی یه چیزی و می زاری تو مشتت می دویی می ری اونور.اولش نفهمیدم چیکار می کنی اما بعدش دیدم بله دختر خانوم من داره پیاز هارو یکی یکی مندازه تو سطل اشغال. منو می گی داشتم شاخ در میاوردم هم خندم گرفه بود هم عصبانی شده بودم .بعدشم برات تریپ مامانای عصبانی رو دراوردم که بترسی و دیگه تکرار نکنیعصبانی

دیروزم وقتی داشتم لباساتو از تو سبد رخت چرکا در میاوردم که بشورم دیدم تو سبد سیب زمینی انداختی.اخه کی دلش می کشه اون سیب زمینی و بخوره شیطون بلا.زبان

 

کار دیگه ای که یاد گرفتی اینه که همش می ری محافظ تی وی رو خاموش می کنی.همشم وسط برنامه های مورد علاقم.یکی دوبار دعوات کردم.دیدم نشستی و دیگه تکرار نکردی.یهو دیدم اروم اروم داری می ری سمتش هر از گاهی هم یه نگاهی با استرس به من می ندازی که مبادا مچتو بگیرم.به روی خودم نیاوردم همچین که با احتیاط نزدیک شدی صدات کردم.یه جوری دست و پاتو گم کردی که نگو.داشتم میترکیدم از خندهقه قهه

 جدیدا کلی نقاش شدی و در اتاق خواب و حسابی برامون خط خطی کردیچشمک

 

عاشقتم.عاشق همه ی کارات حتی شیطونیات.دوست دارم تا بی نهایت محبتمحبتمحبتمحبتمحبت

 

 

پسندها (5)

نظرات (11)

مامان نيكا
9 خرداد 93 15:49
Ey janam...khoda hefz kone in kocholoye shirin zabono
hasti
پاسخ
مرسی از لطفت دوست خوبم.
✿مامان آروشا✿
10 خرداد 93 13:49
عزززیزم چه شیرین و خوردنی شده این دخمل. خیلی از خوندن شیرین کاریهاش لذت بردم. وقتی به کارهای آروشا فکر میکنم و از شیرین کاریهاش لذت میبرم. میتونم تصور کنم چه لذتی میبرین. خداحفظش کنه.
hasti
پاسخ
اره واقعا همینطوره.ممنووووووووووونم از لطفت عززززیزمی
دختر آسموني
12 خرداد 93 13:42
اي جانم. دخمل منم تازه يكساله شده و اونم تك تك بعضي از كلمات رو تكرار مي كنه. خوشحالم از اينكه اتفاقي به وبلاگتون سر زدم. به وبلاگ دختر آسموني سر بزنين و اگه با تبادل لينك موافق بودين خبرم كنين.
hasti
پاسخ
سلام عزیزم.منم خیلی خوشحالم که با شما اشنا شدم.حتما.با کمال میل عززززززززززیزم.
مامان ندا
14 خرداد 93 19:56
http://koodakemroz.persianblog.ir/post/353/ عزیزم ادرس سایت روگذاشتم میتونی درست کنی البته من ازسایت کاغذرنگی درست کردم ولی هرچی گشتم پیدانکردم همشون یکی هستن فقط تجربه ای که من داشتم به نظرم بایدحرارت راکم کردتاخمیربهتربپزدچون اگه زودخمیربپزه موقع استفاده کردن به دست می چسبه باحرارت کم بپز بهترازرنگ های پودری غذااستفاده کنی مثلارنگ غذاکه نارنجیه مال من مایع بودبازم میترسم بدم چون میخوره
hasti
پاسخ
ممنونم از لطفت ندا جونم.بووووووووووووووووس هزارتا.
مامان منصوره
20 خرداد 93 10:14
عزززیزم چه شیرین و خوردنی شده این دخمل،من که میگم شبیه خودته،ببوس الهام جونو
hasti
پاسخ
عاشقتم به خدا
✿مامان آروشا✿
24 خرداد 93 16:40
عزیز دلم. امیدوارم به سلامتی واکسن الهام جون رو زده باشین و بدون کمترین تب و دردی این روزها رو گذرونده باشین. به نظر من الهام جون خیلی ترکیبی. خدا بابا و مامان گلش رو حفظ کنه.
hasti
پاسخ
سلام عزیزم.اره خدا رو شکر به خیر گذشت.واقعااااااااااااااااااا؟مرسی عددددددددددددددددیدم
فاطی
27 خرداد 93 12:45
چه کلمه های بامزه ای میگه .......... یکم از حرف زدنش خندم گرفت^_^ خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی دلم واسش تنگ شده تورو خدا زود تر بیاین(((((((((((((
hasti
پاسخ
حتما عزیزم به زودی میایم
فاطمه زهرا
27 خرداد 93 18:55
خیلی زیبا بود ملوس بود
hasti
پاسخ
مرسی خانوم خوشگله
فاطی
29 خرداد 93 11:47
ایشالا
فاطی
25 مرداد 93 17:23
آخ قوربون زبونش برم که اینقدر قشنگ حرف میزنه بوس بوس بوس
فاطی♥
3 شهریور 93 20:17
زن عمووووووووووووووووو ینی چی چرا نمیای وبم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلن اگه نیای منم دیگه نمیام وب الهامی قهر میکنماااااااااااااااا