گوش و گوشواره
دوشنبه 21 اسفند من و بابا به اتفاق شما ناگهانی تصمیم گرفتیم بریم بهشهرو مامان جون اینارو سور پرایز کنیم که اتفاقا خیلی هم شوکه شدن و باورشون نمی شد ما اونجا باشیم.فرداشم واسه چک کردنت رفتیم ساری پیش دکتر که اونجا خانم منشی پیشنهاد داد که گوشات و سوراخ کنیم اولش مردد بودیم اما ایشون اطمینان دادن که درد زیادی نداره و واست بی حسی میزنه این شد که مام راضی شدیم و الهام خانم گوشواره دار شد.چند روز اول تا دستمو ن اشتباهی به گوشت میخورد می زدی زیر گریه البته از نوع ناز نازیش. باباجون ومامان جون هم وقتی گریه هات و می دیدن کلی سرزنشم میکردن واسه سوراخ کردن گوشات.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی