به زندگی ما خوش اومدی
دختر عزیزم میوه ی شیرین زندگی ما. خیلی دوست داشتم من هم بتونم مثل مامانای دیگه یه دفتر خاطرات اینترنتی برات درست کنم بالاخره با کمک بابایی موفق به ایجاد این وبلاگ شدم .هرچند کمی دیر شده و تو الان تو شش ماهگی هستی و من دارم اولین مطلب رو برات می نویسم اما قول می دم خلاصه ای از خاطرات شیرین زندگیت رو تا الان تو مطالب بعدی بیارم.الان که دارم این مطالب رو تایپ می کنم ساعت دو و نیم نیمه شبه و تو هنوز بیداری و مشغول شیطنت .هر از گاهی که بهت نگاه می کنم تو یک لبخند شیرین تحویلم می دی .الهی قربون خنده ها و گریه هات برم .همین الان صدای گریت در اومده. می خوام بخوابونمت .خیلی دوست دارم عزیزم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی